معلومات طبی و صحی

آخرین اخبار و جدیدترین معلومات

معلومات طبی و صحی

آخرین اخبار و جدیدترین معلومات

دواهای آرام بخش از تبلیغات تا واقعیّت

دواهای آرام بخش از تبلیغات تا واقعیّت

تصور می‌شد که این محصولات جدید راهگشای این مشکلات جدید است اما با گذشت زمان ، شواهد گوناگون نشان داده است که این دواها نه تنها کمک چندانی به بشر نکرده که حتی خود به مشکلاتی جدید دامن زده است.
در بررسی این پدیده بی‌شک نباید از بی‌مسؤولیتی داکتران ، تولید کننده گان دوا و تبلیغات غافل ماند.
والیوم، لیبریوم، موگادن؛ این‌ها تنها نام تعدادی از دواهای خانواده بترودیازپاین است که امروزه اعتیادی وحشتناک را در بین بسیاری از مردم عادی به وجود آورده‌اند.
اگرچه داکتران این دواها را به نحوی گسترده به مردم تجویز می‌کنند، اما این‌ها نه تنها دواهایی بسیار اعتیاد آورند بلکه می‌توانند با آسیب‌های مغزی، اختلالات ذهنی و حتی خود اضطراب که دلیلی برای تجویز این‌گونه دواهاست، همراه شوند.
اگرچه از عمر این دواها نیم قرن هم نمی‌گذرد، اما نام‌هایی چون والیوم، لیبریوم و مودگادن به رایج‌ترین دواها در جهان تبدیل شده‌اند و به قدری رواج یافته‌اند که اگر در هر جمعی، به سراغ دستکول و یا جیب حاضرین رویم، خواهیم دید که بسیاری از افراد حداقل یکی از این دواها را به همراه دارند. این دواها که با هدف کمک به خواب مردم، کنار آمدن با اضطراب و مواردی از این دست مورد استفاده‌اند، با آثار متعدد روحی و ذهنی همراه می‌باشند.
متخصصان مدعی‌اند که حتی ترک این نوع دواها برای مصرف کنندگان دشوارتر از ترک هرویین است و با وجود این حقیقت است که شاهد تجویز گسترده این دواها هستیم.
در حالی که آزمایشگاه‌های پزشکی در سراسر جهان غرق در مقالات، گزارش‌ها و نوشته‌هایی است که به خطرات مرتبط با این دواها پرداخته‌اند، اما شاهد تجویز این دواها در مقیاسی گسترده هستیم.
آمارهای مرتبط با مصرف این دواها واقعاً گیج کننده است. اگرچه آمارهای از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، اما به طور متوسط می‌توان مدعی شد که از هر ده نفر، یک نفر از این خانواده دوایی استفاده می‌کند.
اگرچه این‌گونه تبلیغ می‌شود که تنها مصرف بسیار کوتاه مدت این دواها می‌تواند نتیجه ‌بخش باشد اما شاهدیم که میلیون‌ها نفر حتی سال‌هاست که از این دواها مصرف می‌کنند.
اگرچه بیشتر این‌گونه افراد را زنان به خود اختصاص می‌دهد که عمده آن‌ها هم سنی بالای چهل سال دارند، اما تعداد افراد معتاد به این دواها به قدری زیاد است که هیچ طبقه‌ای را نمی‌توان از مصرف کنندگان آن مستثنی نمود.
بله، مردان، زنان و حتی کودکان هم امروزه از این دواها استفاده می‌کنند. سال‌هاست که گروه‌های فعال در این عرصه تلاش می‌کنند تا افراد معتاد به این دواها را از این گرفتاری رها سازند، اما این مبارزه بی نتیجه مانده است.
به عقیده من یکی از دلایل اصلی این پدیده آن است که از سویی داکتران به تجویز این دواها عادت کرده‌اند و از سویی دیگر هم مریضان اسیر مصرف این دواها شده‌اند.
بر این باورم که راه‌حل واقعی آن آگاه ساختن مردم از پیامد‌های مصرف آن است و تا زمانی که مریضان مبتلا شده به این دواها خود را مهیای مقابله با مصرف آن نکنند، این دواها کماکان با همین روند تجویز می‌شوند.
برای بسیاری از داکتران غیر متبحّر، این‌گونه دواها به منزله پاسخی برای بسیاری از مشکلات شناخته می‌شود. ادعای تولیدکنندگان این دواها آن است که این محصولات نه تنها بیخطر هستند بلکه پاسخگوی همه مشکلات روحی و روانی می‌باشند. همین مسأله است که سب شده داکتران با شور و شوق بی‌امان به استقبال دواهای جدید بروند.
تنها در عرض یک تا دو سال بود که این گروه دواها به پر تجویزترین دواها در سراسر دنیا مبدل شد و لیبریوم و والیوم به پرفروش‌ترین دواهای دنیا تبدیل شدند.
این دواها برای داکتران به مثابه موهبتی عظیم شناخته شد. آن‌ها به نحوی به آغوش آن‌ها پناه بردند که گویی تنها راه نجات هستند.
از همان آغاز داکتران دریافتند که بیماران نیز به استقبال این دواها می‌روند و حتی در بین مردم این‌گونه داکتران به عنوان افرادی موفق و مشهور تبدیل شدند.
شرایط به شکلی درآمد که درک آن سخت می‌نمود. تجویز این دواها به یک مد تبدیل شد و مصرف آن نیز برای مریضان چنین حالتی یافت.
در آغاز دهه 60 بود که تجویز این دواها نه تنها برای طبقه‌ای خاص که مصرف کننده آن بودند، رواج یافت بلکه جمع گسترده‌ای از مریضان مختلف هم به آن روی آوردند به طوری که حتی بیماران قلبی و مبتلایان به فشار خون هم به مصرف کنندگان این دواها تبدیل شدند.
این شرایط تا آنجا ادامه یافت که به گزارش محققینی چون بیکن و شاپیرو، افراد مبتلا به حساسیت‌های پوستی، مبتلایان به ناراحتی های تنفسی و افراد مبتلا به مشکلات غدد اندوکراین نیز به مصرف این دواها سوق داده شدند.
در سال 1962، بیکن و فیشر تأیید نمودند که داکتران برای مشکلات قلبی و عایی و نیز حتی مشکلات معده و امعاء هم این دواها را تجویز کردند.
در سال‌های بعد بود که کاملاً مشخص شد که داکتران به ویژه داکتران عمومی از این دواها برای اختلالات جسمی و روحی که به نحوی با استرس، فشار و اضطراب همراهند، استفاده کرده‌اند.
به عبارت دیگر والیوم و دواهای هم خانواده آن به تنها پاسخ برای تداوی مشکلات روحی و جسمی تبدیل شدند.
شور و شوق برای تجویز و استفاده این دواها به حدی گسترش یافت که از دیگر دواهای این گروه نیز به شیوه‌های نامناسب استفاده شد. به عنوان نمونه، در بررسی‌ای که در سال 1968 توسط جانسون و کلیفت انجام شد، مشخص گشت که بیش از نیمی از مریضانی که از دواهای مسکن برای تداوی بی‌خوابی استفاده می‌کردند به این دواها سوق داده شدند.
افرادی که حتی به واسطه مشکلات جسمانی همچون آرتریت، درد عضلات و یا کمر درد هم مشکلات بی­خوابی داشتند به استفاده از این دواها ترغیب شدند.
درک این نکته که چرا داکتران به تجویز این دواهای آرامش بخش برای تداوی چاقی، برونشیت مزمن و بیماری‌هایی از این دست روی آوردند، هیچ‌گاه آسان نبوده است.
ظاهراً موفقیت‌های اولیه والیوم، بسیاری از داکتران را متقاعد نموده که این دوا، چاره یی برای همه دردهای بشری است.
تحقیقات متعددی در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا تأیید می‌نماید که زنان بیش از مردان، مورد تجویز و مصرف این‌گونه دواها قرار دارند و مصرف آن‌ها به ویژه در اواخر دهه 40 و نیز دهه‌های 50 و 60 زندگی‌شان بسیار قابل توجه است، به طوری که تجویز آن تقریباً اجتناب ناپذیر شده است.
به عنوان نمونه یک زن پنجاه ساله با مشکلاتی چون نشانه‌های عقامت، بی‌خوابی، خستگی، اختلالات زناشویی، آکنه و.... پس از مراجعه به داکتر بلافاصله مورد تجویز یکی از این دواها قرار می‌گیرد.
براستی چرا که داکتران بدون هیچ‌گونه توجیه منطقی‌ای این دواها را پذیرفته‌اند؟
بله! هزاران داکتر که ناگهان به تجویز این دواها اقدام نمودند، واقعاً اطلاعات اندکی از آن داشتند و صرفاً آنچه می‌دانستند از سوی تولیدکنندگان به آن‌ها ارائه شده بود و شاید دو دلیل عمده برای این موضوع وجود داشته باشد: اول آن‌که، عملاً در حال حاضر این اطلاعات مرتبط با دواهای توسط شرکت‌های دواسازی ارائه می‌شود و این البته ساده‌ترین شیوه برای دسترسی به اطلاعات است.
داکتری که مثلاً ده سال پیش شروع به کار کرده است از اطلاعات دواهای جدید و فارماکولوژی بسیار فاصله دارد و حتی در فهم و درک یک مجله دوایی جدید هم مشکل دارد و در اینجاست که ساده‌ترین راه، توسل به بروشورهای جزوات مرتبط با دواهاست که توسط شرکت‌ها چاپ و منتشر می‌شود.
اما دومین دلیل هم به این واقعیت بازمی‌گردد که داکتران به این باور رسیده‌اند که هر چه می‌خوانند و می‌شنوند، درست است و هیچ تمایل و یا دلیلی برای زیر سؤال بردن ادعاهای مطرح شده ندارند.
در نتیجه چنین ناآگاهی‌ای است که امروزه شاهدیم که تنها در قبال همین گروه از دواها، داکتران دچار این اشتباهات رایج می‌شوند:
1-
داکتران به بیماران خود اجازه می‌دهند که این گروه از دواها را برای بیش از دو ماه مصرف کنند، اما اول آن‌که این دواها، اعتیاد آورند و باید صرفاً مورد استفاده کوتاه مدت قرار گیرند. دوم آن‌که با گذشت چند هفته از مصرف این‌گونه دواها اثر بخشی آن‌ها کم می‌شود و برای حل این مشکل باید بر میزان آن افزوده و سوم هم آن‌که این نوع دواها هیچ نقش مؤثری در تداوی مشکلات طولانی مدت ندارند چرا که نه دواهایی تداوی بخش که صرفاً آرامش بخش هستند.
2-
از لحاظ میزان مصرف نیز در میزان‌هایی نادرست تجویز می‌شوند. از آن جا که عمده بیماران مزمن نیازمند مصرف بالای دوایی چون والیوم هستند، داکتران بنا به همین رویه برای همه مصرف بالا را تجویز می‌کنند. از ابتدایی‌ترین پیامدهای این مسأله، آثار جانبی آن است بدین معنا که شروع استفاده از این دواها در مصرف بالا می‌تواند به افزایش شدید مصرف پس از یک یا دو ماه بینجامد.
3-
دیگر اشتباه رایج داکتران تجویز چند دوا از این گروه برای یک بیمار است، فارغ از آن که تفاوت قابل توجهی بین این دواها وجود ندارد.
4-
به طور معمول آن‌ها از این دواها برای بیمارانی که نمی‌توانند به راحتی بخوابند استفاده می‌کنند. تنها در بریتانیا آمار رسمی بیانگر استفاده شش درصد جمعیت این کشور از قرص خواب در هر شب می‌باشد و حتی در بیمارستان‌های این کشور به نحوی است که مصرف این دواهای خواب‌آور برای همه بیماران تجویز می‌شود، یعنی رقمی برابر صد در صد.
نکته‌ای که غالباً مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد آن است که استفاده بلند مدت از قرص‌های خواب‌آور نه تنها بی‌فایده که خطرناک می‌باشد. بی‌فایده از آن جهت که شواهد بیانگر آن است که اثر بخشی واقعی آن‌ها بیش از چهارده روز نیست و پس از این مدت از میزان آن کاسته می‌شود و به منظور رفع این مشکل باید بر میزان آن افزود، اما خطرناکی آن هم به ایجاد وابستگی و اعتیاد این افراد به این دواها باز می‌گردد.

اعتیاد
اگرچه تولیدکنندگان و عرضه کنندگان متعدد این محصولات ادعاهای زیادی درباره تولیدات خود دارند اما این دواها اساساً شبیه به هم هستند. حقیقت آن است که تفاوت چندانی بین این‌گونه تولیدات وجود ندارد. به عنوان مثال والیوم که با هدف مقابله با افسردگی و ماگادون که به عنوان یک قرص خواب‌آور استفاده می‌شود، تفاوت اساسی‌ای با هم ندارند. تنها به داکتران توصیه شده که والیوم در روز مصرف شود و ماگادون هم در شب!
از آنجا که مؤلفه‌های تشکیل دهنده این دواها شبیه به هم است، آثار و پیامدهای جانبی آن‌ها نیز همانند می‌باشد. از جمله این آثار، اعتیاد به این دواهاست؛ مشکلی که در سال‌های اخیر تعداد بسیاری از مردم را اسیر خود ساخته است. مقالات متعددی در نشریات و روزنامه‌های مختلف به چاپ رسیده که به این مسأله پرداخته‌اند و تقریباً هر بار که این مسأله مطرح می‌شود، نویسندگان صریحاً از دریافت صدها نامه از سوی خوانندگان خود خبر داده‌اند که به اعتیاد خود بدین دواها و یا به نشانه‌های اولیه شکل‌گیری این نوع اعتیاد، معترفند.
اگرچه در دو دهه آغازین رواج این دواها همواره ادعا بر این بود، که این دواها هیچ مشکلی به وجود نمی‌آورند و این ادعا هم با انتشار مقالات کارشناسان و متخصصان پزشکی که به تمجید و تحسین این دواها می‌پرداختند، تقویت شد. اما شواهد متعدد و مقالات و گزارش‌های بسیاری، جملگی بیانگر آن است که این دواها سخت اعتیاد آورند و به رغم وجود این ادعاها باز هم شاهدیم که داکتران به تجویز این دواها ادامه می‌دهند. حتی در جامعه پزشکی این مسأله مطرح است که اعتیاد به این دواها حتی به هرویین هم جدی­تر است.
شاید این مسأله به قدرت و کارآیی صنعت دواسازی باز می‌گردد که با توسل به مشاوران بازاریابی و ایجاد روابط عمومی قوی، توانسته‌اند از سویی داکتران را به تجویز گسترده این دواها ترغیب کنند و از سویی دیگر همراهی نهادها و سازمان‌های دولتی را بدست آورند.

آسیب‌های مغزی
برای نخستین بار در کنفرانسی در مؤسسه ملی سلامت آمریکا در سال 1972 بود که مالکولم لیدر استاد برجسته انگلیسی در گزارشی اعلام کرد که اسکن‌های مغزی انجام شده بر روی گروهی از بیمارانی که برای سال‌ها از دیازپام استفاده نموده‌اند، نشان داد، که مغز این افراد آسیب دیده است. امروزه آمار دقیقی از میزان مصرف کنندگان از دیازپام وجود ندارد اما در آن زمان دکتر لیدر اعلام نمود که حدود دویست و پنجاه هزار نفر بریتانیایی و بیش از یک میلیون آمریکایی از جمله کسانی هستند که بیش از هفت سال به طور مرتب از دیازپام استفاده کرده‌اند.
جدای از آسیب‌های مغزی، اثرات روحی و روانی این دواها قابل توجه است. همواره تغییرات جدی در ساختار عاطفی مصرف کنندگان این دواها وجود دارد که از اولین آثار آن می‌توان به بی‌علاقگی، احساس خستگی و کسالت روحی اشاره کرد. از دست دادن دوستان، همسر، شغل و.... از بارزترین پیامدهای عینی این دواهاست.

تغییر توانایی‌های ذهنی
نسیان و فراموشی از دیگر پیامدهای مصرف این‌گونه دواهاست. محققان دانشگاه آرهوس بیانگر آن است که دیازپام فراموشی را در مصرف کنندگان به همراه دارد. یافته‌های آن‌ها نشان داد که فرد پس از مصرف دیازپام، حافظه‌اش تحلیل می‌رود و به فراموشی می‌انجامد و این خود به شرایطی گرفتار کننده برای مصرف کنندگان منجر می‌شود.

اضطراب و افسردگی
معمولاً دیازپام و دیگر دواهای مرتبط با آن برای بیماران مبتلا به اضطراب و یا افسردگی تجویز می‌شوند اما نکته شگفت‌آور آن که شواهد متعدد بیانگر آن است که این گروه از دواها خود اضطراب و افسردگی را در فرد به همراه دارند. اگرچه شواهد متعدد بیانگر این واقعیت است ، اما هنوز هم داکتران نشان داده‌اند که با تجویز این دواها این مسأله را نپذیرفته‌اند.

پرخاشگری
اگرچه در همان آغاز دهه شصت و با ورود این گروه از دواها ادعا می‌شد که آن‌ها در آرام نمودن و اهلی ساختن حیوانات وحشی بسیار مؤثر بوده‌اند، از این رو می‌توانند آثاری آرامش بخش بر انسان هم داشته باشند اما آزمایش‌های اولیه نتوانست به تأیید این فرضیه بینجامد.
در سال 1994 در آزمایشی که توسط کالینا بر روی پنجاه و دو زندانی انجام شد، مشخص گشت که نه تنها این دواها آثار آرامش بخش و کنترل کننده نداشته بلکه حتی آثار معکوس هم داشته‌اند.
آزمایش‌های بعدی نیز همگی تأیید کننده این واقعیت بوده است اما نکته قابل تأمل آن‌که به رغم همه این شواهد هنوز هم شاهدیم که این دواها در مقیاس گسترده مورد استفاده هستند

                                                                  توسط محققین امریکایی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد